• وبلاگ : كوله پشتي من
  • يادداشت : افتتاحيه اي معمولي!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رهگذر 
    اي عسل کيه که حرفاش اينقدر شبيه منه؟!
    مهموني آقام جواد الائمه چطور بود؟
    دستاتون پر شده ديگه؟...
    پاسخ

    سلااااام!ميشناسيش بانو...يه ذره فکر کن!خوب بود، شلوغ بود و خوش گذشت و با مريم سادات و محمد طه تو اتاق، دريغ از يه قطره اشک!دستام...ديگه ياد گرفتم هميشه خالي ببينم دستامو...
    + عسل 
    آره خوب ميدونم!
    از ته دلم دعا مي کنم اوني که اسمشو ميذاري زندگي، تا آخر هم همينو صداش کني نه چيز ديگه!!
    مي ترسم فاصله مون ازش باعث نديدن کاستي هاش بشه.
    پاسخ

    خوبه که..خيلي خوبه نديدن کاستي ها...هپل بودن نه، ولي شاکر بود ن و غلت خوردن تو نعمتهاي خدا خيلي خوبه..خخخيلي!
    آآآآآآآآآآآآآخ حرف دلمو زدي خيلي دارم سعي ميکنم ياد بگيرم چه جوري زندگي کنم، اسمش ميشه خوب!
    بعضيار رو که مي بينم باور ميکنم که دارن زندگي مي کنن و هرررربار از خودم مي پرسم منم دارم زندگي ميکنم يا وقت گذروني؟ نمي دونم... اما اينو مي دونم که اينکه آدما حصار ميکشن دور خودشونو زندگي شون و فقط به فکر خودشون و کاراي تلمبار شده شون و پيشرفت هاي نکرده و دغدغه هاي ذهني شونن قطعا زندگي نيست چون مصداق عيني اي توي ذهنمه که اين دايره رو بزرگتر کردن کسايي که سيد نيستن اما به رسم سادات کريمانه رفتار مي کنند و بُرد حواسشون خيلي بيشتر از اين نقطه هاي جلوي بيني امثال منه.
    پاسخ

    فکر کنم همون حرف شهيد آويني جواب ماست! يه روز بايد جنگيد و يک روز ديگر آشپزي کرد... .اما خب منظور من اينجا، از زندگي کردن، همونيه که خودت خوب مي دوني!