اول: زيارتت قبول درگاهش...
دوم: دوست جونم، نائب الزياره بودي ....
سوم: .....!!!
ب...غ...ض... د...ل...ت...ن...گ...ي...
ياد زيارت هايي كه باهم رفتيم بخير !...
اذن دخول هايي را كه در مشهد خوانديم....
عكس هايي را كه در مشهد اردهال ( كاشان )گرفتيم...
دعاي عهد هايي كه در قتلگاه زمزمه كرديم ...
و...
مدت هاست كه دلم هواي زيارتش را كرده ،
باب الرضا ،صحن آزادي... نقاره هاي دم صبح...حسينيه (!)،
غذاي حضرت...
خاطرهاي مشترك... اسم مشترك...
اين كه من از عيد تا حالا مشهد نرفتم،بماند...
اين كه ب دوري امام رضا(ع) عادت ندارم،بماند...
اين كه دلم گرفته، دلم تنگ شده،دلم مردده،دلم....،بماند...
فقط اينكه اون هميشه ب ياد منه و من بعضي وقتا يادم ميره،دلمو بيشتر از هرچي داغون مي كنه...