سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شاید وقتی دیگر..

این وبلاگ دیگر به روز نخواهد شد.

لطفاً و جداً، شفاهاً، پیامکاً، ایمیلاً و غیراً نپرسید چرا.

اصلاً یک دلیل عمده اینکه دیگر به روز نمی شود این است که

 مخاطبان وبلاگم به جای اینکه حرفهایشان را در کامنتها بنویسند رو در رو و تلفنی مطرح می کردند.

انگار نه انگار که خیر سرمان وبلاگی وجود دارد...

آدرس وبلاگم بین خیلی ها چرخید که هیچ خوش نداشتم بدانند این وبلاگ مال من است.

آن قدر که مجبور شدم برای کامنت ها پیش فرض خصوصی بگذارم.

و این آدم ها این قدر دست و پایم را بستند که فاصله بین پستهایم طولانی شد.

هی باید مراعات می کردم که فلان حرف را نزنم که فلانی هم، وبم را می خواند.

یادم رفت که از دست همین آدمها پناه آورده بودم اینجا..

از دست همین ادمها مستعار نوشتم که خیالم تخت باشد...

وبلاگم را خیلی دوست دارم.

کلی خاطره و یادگاری باهاش دارم

دوستان زیادی پیدا کردم و تجربه های بسیار زیادتری کسب کردم

پستهای خاطره انگیزی را در اینجا نوشتم

حرفهایی را در اینجا زدم که در هیچ جا ننوشتم

کلاً اینکه رابطه من و وبلاگم دو طرفه است.هم من او را بزرگ کردم و هم او من را...

وبلاگم وسیله ای بود برای خودسازیم..(جدی گفتم)

برای همین حذفش نمی کنم.هست.سرکی بهش می زنم.

و شاید وقتی دیگر دوباره آغازش کردم.

آن وقت قطعاً‏اسم پستم را می گذارم:

آغازی بر یک پایان


وبلاگ تکانی

همه چیز ویرایش شد، می شود و خواهد شد.

 لینک دوستانم خیلی خاک خورده بود. یک تجدید نظر اساسی کردم و عمل حذف و اضافه انجام شد.البته حذف اضطراری هم در موقع خودش انجام خواهد شد.

قالبم دیگر تکراری شده بود.گرچه این یکی را هم زیاد دوست ندارم.فقط محض تنوع.

در فکر اینم که اسم وبلاگم را هم عوض کنم و احتمالاً‏این اتفاق در  سه سالگی وبلاگم اتفاق خواهد افتاد.

آدم وقتی سرش خلوت شود،مغزش هم خوب کار می کند.مثل الان.