سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

همین که دارمت، برای من بسه

    نظر

 

*یک دور چرخیدن دور قبر سید الکریم، در روز ولادت پدر امام زمان، از آن روزی های من حیث لا یحتسبی بود که شکرش را به جا آوردن از من یکی بر نمی آید.

* از فیلم هایی که در جشنواره سی و دوم فجر دیدم، "مهمان داریم" و "شیار 143"بود که ارزش وقت گذاشتن داشت.امسال تازه فهمیدم که در دوره احمدی نژاد جلوی چه چرندیاتی گرفته شده بود!

هرچقدر شیفتگی و فصل فراموشی فریباو تمشک حالم را بد کرد، میهمان داریم محمد مهدی عسگر پور جدا حالم را خوب کرد. و شیار 143 که روی زمین ردیف اول پردیس ملت دیدم!

* دوست  دارم یکی بیاید و در گوشم بگوید: بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم..

 


برای دومین بار..

    نظر

 

* می توانست سخت بگذرد...خیلی سخت ، اندوهبار و کشدااار...

ولی مرا برد در آغوش خودش..محکم چسباند! طوری که جز خودش چیز دیگری نبینم...و بعد آرااام گفت: مبارک!

* سفارش خودم بود که گفتم بی نشانه باشد لطفا...

و حالا اولین بار است که تجربه اش می کنم.طعمش بی مزه بی مزه است.می دانم تهش قرار است شیرین باشد ولی نمی دانم چرا به آن لقمه آخر نمی رسم؟

* لحظه شماری برای رفتن به دانشگاه جزو اولین مزه های خوش مزه ایست که در اولین روزهای شروع دومین ربع قرنم! دارم تجربه اش می کنم..

این روزها دانشگاهِ کنارِ حرم سید الکریم دارد از من چیز جدیدی می سازد و  از جمله جاهایی است که می تواند حال م را خوووب نگه دارد.

*ساعت زنگ می خورد و دومین قرارم را به یادم می آورد. باید رفت...

 


گمان خوب می برم به تو!

 

دارم فکر می کنم به روزی که در زندگینامه ام بنویسند:

تحصیلات اولیه دانشگاه را در دانشگاه تهران تمام کرد و سپس به دانشگاه قرآن و حدیث واقع در حرم حضرت عبد العظیم(شهر ری) رفته و  تحصیلاتش را در آنجا تمام کرد و سپس در همان جا مشغول به تدریس شد.

 

 


احساسات من..

تبریک، به عزیزی که متاهل شد چند وقت پیش..."وقتی مشغول ارشد خواندن هستی"

غبطه، به دختر عمو که می رود پیاده روی..و به خیلی از دوستانم که می روند آنها هم!

تبریک و آرزوی عاقبت بخیری، به رفیق خیلی قدیمی ای که آقا سلمانش سه روزه است...

ابراز دل تنگی، به برادری که دارد برای ارشد می خواند...

آرزوی بهترین تقدیر ها، برای رفیق همیشگی ای که دارد ارشد می خواند..

زیارت قبولی، به دوست قدیمی که از پیش امام حسین برگشته...

 

کاش اینجا بودی، برای مامان جدید!

صلح است میان کفر و اسلام..با ما تو هنوز در نبردی!، برای..برای تو!

و..

خخخخیلی دل تنگی و چیزهای دیگر، برای کسانی که اینجا را می خوانند یا نمی خوانند و به یادشان هستم...

 

 


خداوند جبران کننده است

    نظر

 

به کربلا نرفتم...اما

هرهفته روزی دوبار به زیارت آن سیدی میروم که ثواب زیارتش مانند ثواب زیارت کربلا است...

 

حسین را ندیدم..اما

این روزها که حسین را بغل می کنم محال است یاد حسین فاطمه نیفتم..

 

محرم خیلی نزدیک است...