سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

و خدا همیشه بر ما منت می گذارد...

    نظر

 

وقتی که سعی می کنی آرام آرام مزه هایی را که دارد می رود زیر زبانت را، تجزیه کنی تا بفهمی هرکدام مال چه چیزی است!

وقتی که می نشینی و هی به تقدم و تاخر کارهای خدا فکر می کنی و زیر لب زمزمه می کنی: "قد جعل الله لکل شی قدرا"

وقتی که خدا هی توی گوشت می خواند: "ان فضله کان علیک کبیرا"

که یادت نرود خدایت همان خدای نوح است..

که طوفانی به پا کرد و تن ها اعضای سوار بر کشتی سالم ماندند...

که یادم نرود در روز طوفانی دوازده خرداد، کل شهر به هم ریخت، برق ها قطع شد، درخت ها شکست و خسارت وارده به تهران 50 میلیارد تومان تخمین زده شد

و به خانه ما ... هیچ خسارتی وارد نشد!

خانه ما!

که داشتند تویش عقد می خواندند...

 

من تا عمر دارم نمی توانم درک کنم این نعمتت را و شاکرش باشم! ما بقی که هیچ...

 


برای دو شروع...

    نظر

 

یک: کمتر از پنج ساعت مانده به آمدن یک فاطمه دیگر به دنیا!

از همین جا ورود پر خیر برکتش را به مامان زهرا و بابا علی اش تبریک می گویم.

 

دو: آدم ها دو جور می توانند ازدواج کنند.یکی اینکه زود بهم برسند ولی خب طبعا طول می کشه  تا مثل هم بشن.

دو اینکه دیر به هم برسند، ولی وقتی که می رسند مثل هم شده باشن.

جور دوم سخت است ولی شیییریین.

 


روزی روزگاری..شاید من!

 

سوئیچ ماشین را داد بهم که زودتر برویم.

با یک دستم چادرم را گرفتم و دست دیگرم

توی دستان لطیف و کوچکش گره خورد.

از دانشگاه بیرون آمدیم و سلام دادیم به سید الکریم...

توی حال خودش بود و شعر می خواند، باد می آمد و موهای لختِ طلاییِ بسته شده اش، شوق رهایی داشت

آرام آرام راه می رفتم که کش بیایند این ثانیه های دوست داشتنی!

زندگی زینب توی دستانم بود و داشتم مزه مزه اش می کردم...

دوست داشتم همین سکانس را یکی ازم فیلم می گرفت و بهم می داد.

دوست داشتم دنیا همین جا می ایستاد.

دوست داشتم...

شکر!

بابت نعمتهایی که فقط می چشانیش بهم!

 

پ.ن: عکس تزیینی نیست!


امیدوارم با ساختن چ ، تیکه های آقای کارگردان به نظام تمام شود!

 

نمی خواهم هییییچ چیزی بنویسم برای  آقای حاتمی کیا.

نمی خواهم عصبانیتم از جناب کارگردان سر فیلم آزانس شیشه ای ...سر  به نام پدر..سر ارتفاع پست، سر به رنگ ارغوان و حالا هم چ ، خالی شود!

 

برای چ او هم فقط می نویسم:ن

یعنی نچ!

همه اینهایی که در 120 دقیقه فیلمتان گفتید نه چمران بود و نه هیچ چیز دیگر!

آقای

ابراهیم

حاتمی کیا

بیایید با هم رو راست باشیم و نقطه های چ را برداریم...

شما فیلم خودتان را ساختید.

+ این درد دل،  شبیه قسمتی از حرفهای من بود.


شکر...برای ارشدم و خاله بودنم!

    نظر

 

* امروز یادم افتاد که امسال خدا جدا حال م را به احسن حال تحویل کرد!

دانشکده علوم حدیث و همسایگی با سید الکریم احسن حال من بود..هست!

*خوش حال م که درست فکر می کردم.

تو بزرگی! حتی حالا که داری وارد هفت ماه می شوی... تو بزرگی و شاهد من، نگاه های عمیـــــــق و ممتد توست!

تو قِل نمی زنی، سینه خیز نمی روی! اما به جایش تا می توانی نگاه می کنی آدم را و همین کافیست برای اینکه به من ثابت کنی که هر روزه زنده ماندنم،

یک معجزه است توسط خدا!

شـــُــــــکــــــــــر.


روزها فکر من این است و همه شب سخنم...

    نظر

 

* این روزها دارم یک جور دیگر می شناسمت..یک جور خوب دیگر...یک جوری که هر وقت حس کنم این "تو "نیستی، بزنم از کلاس بیرون و بروم پیش سید الکریم و مرور کنم با خودم که :

صفات تو عین ذاتت نیست! جز عالم و حی و قادر..

چققدر معلمان دینی مان چرت، دروغ و شاید حتا شرک! کردند توی مُخمان!

* این روزها که با بچه های متولد 77 ام خوبم.بچه هایی که بد جور می توانند سر حال م نگه دارند.سر بال م....

تو همیشه بودی ولی من همیشه حست نکردم.

مثل همیشه پشیمانم ولی خوش حال از اینکه نفس می کشم تا باز حست کنم..باز بشناسمت..باز!

 


..و به یاریت..

    نظر

 

ما باید یاد بگیریم خوب دیدن را! نه اصلا..خوب دیدن پیشکشمان!

درست دیدن را باید یاد بگیریم.از بالا دیدن را باید یاد بگیریم.

باید یاد بگیریم که وقتی پدرمان در خواب خروپف می کند و نمی گذارد  بعد از یک روز پرکار، خوابمان ببرد، یادمان بیاید چندین سال دور تر را که دلمان لک می زند برای شنیدن یک نفس پدرمان!

باید یاد بگیریم که وقتی مثل همه بچه ها از دست نگرانی های بیش از حد مادرمان اعصابمان خورد می شود، روزی می آید که با وجود همسر و فرزندانمان حتا! درست وقتی که یک مادر و همسر قوی شدیم و دیگران یادشان      می رود که ما یک دختریم، دلمان می خواهد مادرمان را ...که نگرانمان شود!

ما شدیدا نیاز داریم به درست دیدن..مایی که هر کداممان حداقل 5 سال از زندگیمان را در "عاقل بودن "و "به شعور رسیدن" گذرانده ایم

باید یاد بگیریم درست ببینیم..

تا دیگر حسرت چیزی را نخوریم...

بیایید ما اولین آدم هایی باشیم که غبطه نخوریم! لاقل به همین دوره ای که توش هستیم..که به گفته اکثریت قریب به اتفاق آدم ها،  از به ترین دوره های زندگی است.

بسم الله...