چقدر حواسمون به مادرمونه؟
سلام!
حالتون خوبه؟اگه خوبید پس چرا جیکتون در نمییاد؟؟قهرید؟باشه... فقط یادتون باشهها... .
امروز روزمادر بود .میتوان به جرأت گفت فقط در همین روز به یادش میافتیم.و پاس میداریم شب زندهداریهایش را ،اینکه همیشه نگران ما بوده است، هیچ وقت توقعی نداشته و...واینکه همه ی اینها را نمیتوان با هدایای مادی جبران کرد!؟!؟!
چقدر شعار میدهیم و حواسمان نیستها... .جداً میگم.تا به حال به این فکر کردید؟؟به اینهمهشعار و حواس پرتی ما؟
یاد گرفتیم که فقط این موقعها به فکرش بیفتیم و حداقلش هم اینکه... اینکه پول توجیبیهایمان را نگه داریم والکی خرجش نکنیم تا به اندازه کافی پول داشته باشیم.باشد چیزی بخریم برازنده ی او!همین؟به نظرت همین کافیه؟
اگه مادرمون بالای سرمون بیدار مونده؛فقط برای همین روز نبوده که...در طول زندگیمون بوده.
چرا اون موقع که یه کاری بهمون میگه و خستگیمون رو بهونه میکنیم تا کارش رو انجام بدیم؛ یاد بی توقعی هاش نمی افتیم؟؟؟
چرا اون موقع که به خاطر دلسوزیهاش میگه یه کاری رو نکنیم یاد نگرانیهاش نمیافتیم؟
نه! اشتباه نکن! این نگرانی و این م توقعی؛ دقیقاً همونیه که به خاطرش این روزها رو براش جشن میگیریم.باور کن همونه.فقط ما عوض شدیم .همین.فقط حرفهای ما پوشالی شده!فقط ما مشکل داریم.