کمی جلوتر...لطفن!
نمی دانم
چرا Play زندگیم
رو همین قسمتش گیر کرده و جلو نمیرود...
پ.ن: چققدر این جمله عباس بابایی(شوق پرواز) توی ذهنم ماند وقتی گیر کرده بود، سرش را برد بالا و گفت:
تنها تو دانی و توانی و من همواره ندانم و نتوانم...
نمی دانم
چرا Play زندگیم
رو همین قسمتش گیر کرده و جلو نمیرود...
پ.ن: چققدر این جمله عباس بابایی(شوق پرواز) توی ذهنم ماند وقتی گیر کرده بود، سرش را برد بالا و گفت:
تنها تو دانی و توانی و من همواره ندانم و نتوانم...