سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

جوجه اردک های من/ دو

    نظر

 

(دو خاطره و یک نکته جدی و مهم!)

*جییغ می زنند.بی دلیل! هم آب بازی شان را رفته اند و هم غذا خورده اند.

می روم پیششان، می نشینم ،حرف می زنم و نگاهشان می کنم..

سرشان گرم کار خودشان می شود...انگار نه انگار که من هستم!نگاه هم نمی کنند

اما تا زانوهایم خم شوند برای رفتن..دوباره سر و صدا!

* دیگر جوجه نیستند. و لذت دارد وقتی می بینم

 بزرگ شدند..کرک هایشان ریخته و پر در آوردند..بال های یک بند انگشتی شان بزرگ شده و موقع پریدن بازش می کنند

صدایشان از جیک جیک در آمده و بم شده...

و در تمام این لحظات به این فکر می کنم که تازه این ها بچه من نیستند فقط جوجه اردکهایم هستند...و چه کیفی دارد آن! و چه لذتی این!

*این روزها به این نتیجه رسیده ام که فقط انسان ها هستند که می توانند زبان نفهم باشند!

فقط کافی است باهاشان حرف بزنی و در جریان کارهایت قرارشان دهی، همان می شوند که می خواهی...

مثلا وقتی که سرو صدا می کنند و تو کار مهمی داری که باید سریعا انجامش دهی

فقط کافی است بروم پیششان و همین را بگویم...

تا هر ساعتی که گفته باشم، جیکشان هم در نمی آید!

و جیک در نیامدن از 4 جوجه اردک شیطون را فقط اهلش دانند یعنی چه!