زمانی برای آآآرام شدن...
باران می بارد
و هوا مرا یاد "نمک آبرود" می اندازد..
اردکهایم جلویم نشسته اند و دارند خیار میخورند
پدر از پشت پنجره، با خنده، نگاهم می کند..
به دنیا بگوئید بایستد!
می خواهم غرررررررق شوم در این لحظات خوش..
پ.ن:شکرت!
باران می بارد
و هوا مرا یاد "نمک آبرود" می اندازد..
اردکهایم جلویم نشسته اند و دارند خیار میخورند
پدر از پشت پنجره، با خنده، نگاهم می کند..
به دنیا بگوئید بایستد!
می خواهم غرررررررق شوم در این لحظات خوش..
پ.ن:شکرت!