نمایشگاهمثلاًقرآن!
به نام خدایی که در این نزدیکی است...
سلام!سلام!وسلام.
این قدر توی این چند روز اتفاق افتادو نتونستم بگم که...تازه یه وقت پیدا کردم که همش(همهی همش رو که نه!)ولی یه کمش رو بنویسم.
جمعه ،بالاخره رفتم و به نام پدر رو دیدم. البته چون میدونستم چه خبره،زیاد برام هیجان انگیز نبود.ولی در عوض باچشم باز دیدم.یعنی چون کمی از نقدهاش رو خونده بودم میدونستم قراره چی بشه؟.برای همین از این جهتش خوب بود.شانس هم آوردید که فعلاًاز تب و تاب فیلم افتادم وگرنه یه منبر درست و حسابی براتون میرفتم و دیگه پایین نمیومدم.
دیروز هم رفتم نمایشگاه قرآن. فکر می کنم همه چی بود غیر از قرآن. سوءتفاهم نشهها...انواع و اقسام قرآن بود. از قرآن جیبی 100 تومانی بود تا....قرآن جلد چرمی و طلا کوب و خط نستعلیق و بزرگ و کوچیک و برای کودکان و خلاصه.دیدید؟همه جورش بود غیر از خود قرآن!جای خود قرآن خیلی خالی بود. همون اصله کاری، نبود.شاید هم بودو من ندیدم!نمیدونم.شمابرید ببینید چیزی پیدا می کنید یا نه؟همون اول نمایشگاه هم مثل بقیهی نمایشگاه هم زده بودند که: آیهی حجاب و چادر و برتر و از این جور حرفای تکراری!ولی کاشکی نبود!یعنی کاشکی مسؤلان غرفهها رو مجبور به سر کردن چادر نمیکردن.حداقل ارزش چادر رو زیر علامت سؤال نمیذاشتن!کاشکی حداقل این مسؤل ها رو مجبور می کردن یه کمی از این چیزی که می فروشن اطلاعات داشته باشن! اینکه وقتی ازشون می پرسی: این قرآن ،با عثمان طه یکیه یا نه؟وااااااااااااااای!نمیدونید.اصلاًنمی دونست این عثمان طه خوردنیه یا پوشیدنی؟
اصلاًولش کنید.خودتون برید،میبینید.اصلاًچرا توقع بیجا؟اونجانمایشگاه قرآن بود.همین.چرا بیشتر از اون ازش انتظار داریم؟
امروز سر کلاس فلسفه برامون 5-6 تا کلیپ گذاشتن.میدونم که اگر هم بذارم، مثل بقیهی کلیپها حال دیدنش رو ندارید.پس چند تا از جمله هاش رو میگم.خودم که خیلی خوشم اومد. اگر میتوانستم به جوانی باز گردم باز هم تمام همان اشتباهات را میکردم،ولی قدری زودتر!
بازم بگم ؟باشه!ولی فقط یکی دیگه.
وقتی این همه اشتباهات جدید برای انجام دادن وجود دارد چرا باید همان قدیمیها را تکرار کنیم؟
فعلاًهمین دو تا رو داشته باشید...تا بعد
دعا هم یادتون نره