...؟!؟!؟!
•
بووووووووووووووووووووووووووووق
یهنکتهلطیف!
سلام!
خوبید؟نیستید!به قول یه مسافر دیگه ...اصلاً‌خودتون برید ببینیدچی میگه؟؟ چه می‌دونم بابا!توی این محیط مجازی نمی‌شه هیچ انتظاری داشت که.فقط شما بدونید که به قول عطش:لذت وبلاگ نویسی تو خوندن نظرات شماست .پس بذارید ما هم لذت ببریم دیگه.
اومدم برای چند تا چیز که به نظرم بی‌ربط هستند.ولی لازمند.
خیلیخوشگذشت!
سلام!
من اومدم.بعد از یه هفته که خیلی بهم خوش گذشت و... .به قول یه نفر: 
تحویلمون گرفتند،اساسی.واقعاً‌جای همتون خیلی خالی که نه،ولی یه کم خالی بود. چون خیلی شلوغ بود.هم صبح وهم‌عصروهم شب و ... .من نمی‌دونم این مردم چرا نمی رفتند یه خوابی بکنند و یه غذایی بخورندو ...خلاصه. همتون رو هم دعا کردم. 
هم اونایی که گفته بودند و هم اونایی که نگفته بودند.دیگه بقیه‌اش با خودتون.حالا نوبت شماست که دعا کنید دعاهای من مستجاب بشه.
اونجا که بودم،داشتم یه گشتی توی صحن‌ها می زدم که چشمم به دانشگاه علوم رضوی افتاد.درست توی توی حرم بود.یعنی کیف خالص. 
تازه خوابگاهشون هم درست همون جا بود.یعنی از توی دانشگاه به حرم احتمالاً‌دید داره!وااااای!
اونجا هم کلی سوژه‌ی باحال پیدا کردم که حالا توی اسرع وقت می‌زنم.
دعا کنید
مشکلماکجاست؟
سلام!
نمی‌دونم این نقاشی 5 کیلومتری رو دیدید یا نه؟ 
شاید هم خودتون رفتید و نقاشیتون رو ثبت کردید!
دیشب تلویزیون گزارش این برنامه رو داشت پخش می کرد.جدا از اینکه کار خیلی خوبی بود که این اثردر کتاب رکورد ها ثبت می شود ،آن هم با موضوع پیامبر اعظم... ولی اگر دقت می‌کردید می‌دیدید همه‌ی کسانی که اونجا بودند فقط چند تا تصویر از زندگی پیامبر تو ذهنشون بوده.یعنی از 63 سال زندگی با برکتشون فقط برای مردم ما 3-4 تا تصویر ثبت شده! فقط یه غدیر و اینکه پیامبر در غار حراء هستند و یکی هم پیامبر را در نخلستان کشیده بودند! یه سری هم که می خواستند از سرشون کم کنند یه کعبه‌ی خشک و خالی کشیده بودند .عمده‌ی نقاشیها همین بود.با یه کم مخلفات!
دلم برای پیامبر سوخت! هممون می‌دونیم که با این کارهای ما از مقام پیامبر هیچ چی کم نمی شه ولی...مگه ما امت همون پیغمبر نیستیم؟مگه امسال ،سال پیامبر اعظم نیست؟
این همه اتفاق در این چند سال افتاد:غار ثور و هجرت،مباهله،فتح مکه و...
اصلاًاین خارجی ها رو دیدید؟کارتونهایی رو که می‌سازن،برنامه‌هاشون،فیلم! انقدر روی برنامه‌هاشون کار می‌کنند که وقتی بعد از 4 بار (آن هم با کمک یه نقاد)فیلم رو می‌بینی تازه می‌فهمی منظورش چی بوده و چقدر حرف داشته. 
حالا بگذریم از فیلمهای سیاسی. دلیلش هم خیلی واضحه !کلی آدم نشستن ویه عالمه وقت گذاشتند تا یه چیز خوب تحویل بدهند.
چیزی که بدون اینکه ما بفهمیم روی ضمیر نا خود آگاهمون اثر بذاره و...بشیم همون چیزی که اونا می‌خوان!
اون وقت برنامه‌های ما... . 
خدا عاقبتون رو ختم به خیر کنه.
بازم میگم.خیلی خوبه که همچین کاری صورت گرفته ولی کاشکی حداقل قبلش یه روحانی میومدو درباره‌ی زندگی پیامبر صحبت می‌کردند تا دید شرکت کنندگان حداقل یه کم باز بشه!انشاءالله
راستی!منم تا یه هفته نیستم.انشاءالله امشب میریم مشهد. چشم!همتون رو هم دعا می‌کنم.نوشتم که یادم نره. 
ولی شما هم من رو یادتو ن نره‌ها...
من که نیستم ولی شما بدونید که 9 شهریور تولد سید حسن نصرالله است.
بیکار نمونید‌ها...
التماس دعا و به امید دیدار
دعام کنید!
به نام همراه همیشگی‌ام
سلام!
الان خیلی یه جوریم. 
نمی‌دونم می‌فهمید یا نه؟حالا توضیح می‌دم.
دیروز که از صبح تا 9 شب خونه نبودم.یعنی یه همایش بودکه ما هم باید می‌بودیم!!حالا اگر بعداً تونستم قضیه‌اش رو میگم.
یادم رفت بگم.من دارم انشاءالله هفته‌ی بعد میرم مشهد. این رو گفتم که اگر دعای ویژه‌ای 
دارید ،روی من حساب کنید. مطمئن هم باشید بدون هیچ حق الزحمه‌ای آنرا به گوش آن کس که باید برسانم،می‌رسونم.اگر شک هم دارید... می تونید امتحان کنید!! راستی این انشاءالله هم خیلی مهمه.من که خودم شخصاً‌هر دفعه نگفتم چوبش رو خوردم. 
خیلی هم بد خوردم.توی قرآن هم می‌دونید که‌اومده؟ ولا تقولن لشئ انی فاعل ذلک غدا الا ان یشاء الله
خلاصه اینکه شما حتماً حتماًبگید.باشه؟
یه چیز دیگه...من یه پست درباره‌ی حدیث جعلی زده بودم.ولی خیلی کامل نبود.اما رفتم کاملش کردم(تو بخش نظرات)دوست دارم نظر بقیه رو هم بدونم.پس منتظرتونم.
خب!حالا میگم چرا یه جوریم.همین 1 ساعت پیش زنگ زدند بهم و گفتن که اسمم برای حج در اومده!!!!!!!!!!!! 
تو رو خدا می‌بینید؟من؟من که...
من که انقدر...
اصلاً‌نمی‌دونم فعلاً‌باید چی کار کنم؟؟؟دعا کنم؟برم دنبال کارام؟اصلاً‌برم؟به نظرتون میشه برم؟
اگه بیفته توی مشهدم چی؟ 
واااااااااااااااای!
پ.ن:عید مبعث هم به همتون مبارک.
امشب هم خیلی اعمال داره‌ها... .از دست ندید.به هیچ وجه.اگر هم دلتون خواست برای این مسافر تو راه مونده ،دعا کنید.خواهش
ازدستایندولتقبلیها...
به نام خدایی که در این نزدیکی است...
سلام!
نمی‌دونید که... الان اساساً حالم گرفته‌است! 
دلیلش هم شهاب بارونه دیشبه!
آقا زدن «بامداد22مرداد»ما هم که از هولمون، 
فکر کردیم یکشنبه شبه...نگو همون شنبه شب خودمونه!!!!
ما رو بگو!حسابی برنامه ریخته بودیم که بریم بعد از صد و بوقی یه سر به آسمون بزنیم!نشد که... .
شما هم اگر مثل من هستید،تا 3 شهریور رو از دست ندید.آسمون رو میگم!شهاب بارون تا 3 شهریور هست!(تازه تو آبان هم هست.تاریخش رو دقیق یادم نیست.اگر یادم اومد میگم)
خلاصه... ولی ازاونجایی که «مومن کیس» است و ما هم مؤمن؛قراره امشب بریم پیش آسمون 
(ربط کیس بودن با من رو خودتون پیدا کنید)!!مطمئن باشید جاتون رو خالی می‌کنم.
واما...
امروز بیرون که رفته بودم چشمم به یکی از این جراید پرو افتاد که هنوز طرفدار بعضی ها هستند!!!!(تابلو نشد که...) 
آقا پرو پرو ببین چه تیتری زدن:
افتخار فن آوری هسته‌ای متعلق به دولت من است!!!
فهمیدید که چه شخص متشخصی فرمایش کرده‌اند که...
شما بودید چی می‌گفتید؟خدائیش!بهش نمی‌گفتید که...: 
افتخار هیچی،برو تو زمان فعل،دولت من است!
جناب فلانی!یه وقت به روی شریف نیاورید که مسئله‌ی انرژی هسته‌ای در دولت شما لو رفت‌ها!!!
من نمی‌دونم ولی اگر من سردبیر این روز نامه بودم این طوری تیتر می‌زدم که مردم حال کنند!
افتخا‌‌‌‌‌‌‌‌ر‌انکارناپذیرتعلیق‌انرژی هسته‌ای؛متعلق‌به‌دولت‌من‌بوده‌است‌و‌بس!
این بهتره یا اون؟
خداحافظهمینحالا...
سلام!
نمی دونم شما خوبید یا نه؟ولی من اصلاً‌خوب نیستم!
تا چند روز هم چیزی نمی زنم!
یعنی اصلاً‌حرفی ندارم که بخوام بزنم!!!
فقط برام دعا کنید!دعا کنید که آدم شم!
دعا کنید که... هرچی دوست دارید بگید!
زیاده جسارت است...
خداحافظ