ماجرای میله اتوبوس...
خسته در اتوبوس ایستاده بودم.و بالطبع به خاطر رانندگی چندان نه خوب راننده و البته رانندگان دیگر و صد البته ترافیک ناجور خیابانها،میله اتوبوس را گرفته بودم.
چند دقیقه ای نگذشته بود که آقای راننده ترمز بدجوری کرد و همه افراد داخل اتوبوس کل یوم به جلو پرت شدند.
در حین پرت شدن افراد مذکور،دختری دستش ر ابه میله جلویی من گرفته بود، ناگهان همان میله از بالا کنده شد و .... .
آنجا بود که فهمیدم وقتی خدا تعریف «عروه الوثقی» خودش را می کند و می گوید:«لانفصام لها» یعنی چه...!