کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حواس پرتی محض!

فکر میکردم امتحان ساعت 1 شروع میشه.خوشحال کتاب دستم بود و داشتم میخوندم. ساعت 1و 35 دقیقه بود که موبایلم زنگ خورد

یکی از بچه ها بود.

گفت:کجایی؟بچه ها منتظر تو اند.زود باش خودتو برسون

سریع حاضر شدم .آژانس گرفتم و رفتم. توی راه به یکی از بچه ها اس ام اس دادم که امتحان کدوم کلاسه؟جواب نداد.

با کمک سرعت آقای راننده 10 دقیقه ای رسیدم.از یکی از بچه ها که از جلسه اومده بود بیرون(!) پرسیدم  کلاس کجاست.

هن هن کنان رسیدم طبقه دوم.در زدم و رفتم تو .مرده بهت زده داشت نگام میکرد.گفت:نمیتونید امتحان بدید.گفتم نمیشه؟گفت:نه

در بستم و اومدم پایین

مونده بودم آدم تو این موقع ها معمولاً چی کار میکنه؟

یکی از بچه ها اومد پایین و گفت که استاد رو نگه داشته بودند....

ولی...

زنگ زدم به یکی از بچه های سال بالایی.

خیلی معمولی بهش گفتم:ببین من نرسیدم به امتحان.آخرش چی میشه؟

گفت برو باهاش حرف بزن که حداقل با صفر نندازتت.حداقل با 7 بندازه. وگرنه ممکنه معدلت مشروط بشه.حالا امتحان قبلیاتو چی کار کردی؟و ....

دیگه کم کم داشتم عمق فاجعه رو درک میکردم...

اولش فکر کردم  یکی از بچه ها که بهم تاریخ امتحانا رو اس ام اس زده بود،اشتباهی زده.

دیدم. درست بود.

 

بعد فکر کردم خودم اشتباهی توی تقویم وارد کردم،

واااااااااای! نه! اونم زده بودم 1 تا 3.

 

فقط خودم اشتباه کرده بودم

 

توی راه تازه اس ام اس های دوستم دونه دونه داشت میرسید که :امتحان کلاس 204.خودتو زود برسونی استاد میذاره.تا موبایل رو تو جیبم میذاشتم این اس ام اس وبقیه اس ام اس هاش دوباره میرسید.

 

با این حال من،اونم شده بود ضد حال!

با اینکه موبایلم رو هیچ وقت خاموش نمیکنم ولی این بار کردم.

 

......

 

رسیدم خونه،روشنش کردم و باز داشت اس ام اس هایی میرسید که وقتی دیتیلش را نگاه میکردی مال چند ساعت پیش بود. و بعضی ها مال همان موقع که در راه بودم....

....

میخواهم جای این چند نقطه کلی اگر بنویسم ولی چه فایده؟

 

 


شجاع باشیم 2!

دشمن ما آن قدر ها هم ساده نیست که وقتی نتواند به این سادگی کشور فیزیکی برای خودش درست کند،دست از کار بکشد.

اسرائیل خیلی خوب فهمید که کار کشور سازی یک پروسه‏ی بلند مدت است.پس با این حال که داشت راهبرد بلند مدت خود را پیش میبرد،

به این فکر کرد که یک کشور مجازی برای خودش بسازد.شروع کرد به ساخت و ساز کارخانه و خریدن سهام شرکتها.

به طوریکه وقتی الان نگاه میکنی میبینی همه چیزت را کالاهای اسرائیلی میسازند.از گوشیت گرفته تا کافه میکست که عمراً بتوانی طعمش را فراموش کنی

و حتا شیر خشک بچه ات.

اسرائیل خوب به هدفش رسید.با ساخت بهترین و متنوع ترین کالاها،و عادت دادن مردم به آنها،خوب توانست کشور مجازیش را حتا بین کشورهای مسلمان وسعت دهد.

و حالا ما مانده ایم و فجایع غزه و وجدان دردمان بعد از خوردن نوشایه کوکاکولا و کاکائو های کیت کت  وآب معدنی نستله.

ای همه کسانی که راهپیمایی میکنید و میخواهید خروشتان را به اسرائیل برسانید

اسرائیل از هیچ کدام اینها نمیترسد

حتا اگر پرچمش را هم آتش بزنی باکی ندارد....

اسرائیل وقتی احساس خطر میکند که تو دیگر گوشی نوکیا نخری،قهوه نستله درست نکنی،و نوشابه پپسی را سر نکشی.

 آن وقت است که اسرائیل  به خودش می‏جنبد و میفهمد انگار جدی جدی منافعش در خطر است

یک ذره شجاع باش،به یاد یکی مثل خودت بیفت که در غزه است،خودت را فراموش کن و گوشی نوکیایت را در آتش بینداز

آن وقت است که وقتی پرچم اسرائیل را هم آتش بزنی کار درست را کرده ای.چون آن زمان دیگر ثابت کردی هیچ  چیز اسرائیل برایت ارزش ندارد حتا پرچمش


شجاع باشیم!

جمعه راهپیمایی بود.بعد از نماز جمعه....ریاء نباشد ما تازه در نماز فهمیدیم راهپیمایی است...

شاعر آنجا می‏گفت(منظورم شعار دهنده است)سفارت انگلیس تعطیل باید گردد و به کسانی که ته بودند چون صدا نمیرسید

تکرار میکردند:سفارت اسرائیل تعطیل باید گردد

یکی نبود بگوید اسرائیل دفتر حفظ منافع هم ندارد چه برسد به سفارت....

خانمی جلویم را گرفت و پرسید:دانشجویی؟

-گفتم بله

-گفت:برو به این نمایندگان مجلس بگو کالاهای اسرائیلی را تحریم کنند.چرا هنوز نوکیا و کوکاکولا و نستله و مابقی کالاهایشان وارد میشود؟

مانده بودم تعریف این مردم از یک دانشجو مگر چیست؟

اما حرفش حرف خودم هم بود...نماینده مجلس که قدرت قانون گذاری  دارد که دیگر  نباید بیاید راهپیمایی و شعار بدهد و پلاکارد بگیرد و ...

کاش همه مان باور میکردیم این شرکتها واقعاً صهیونیستی هستند.و اگر هم ایران تولید میکند،حداقلش این است که نماینده آن شرکتها است

و مقداری از این پولها قطعاً توی جیب آنها هم میرود.

از الان دارم به صحنه ای فکر میکنم که یک سری انسان شجاع،گوشیهای نوکیایشان را در آتش بیندازند

خیلی سخت است....

میشود کلی توجیه چید که حرف بیخودی است....

اما جلوی خدا نمیشود توجیه کرد

تک تک مان آنجا مسئولیم

چه کارمان اثر داشته باشد و چه نه

ما مسئولیم

حالیته؟

دغدغه ی ما و جوانان غزه چقدر متفاوت است....

کیست که شجاع باشد؟


آقایان مسول....

غزه ,     نظر

جناب آقای مسول صدا و سیما!

شما اگر خیلی مواضع ضد صهیونیستی دارید،لطفاً خبر تحصن دانشجویان در فرودگاه مهرآباد را انعکاس بدهید! نه اینکه گوشی تلیفون(!) را جلوی دوربین به دست بگیرید

و با مسولان خبرگزاریهای کشورهای دیگر رایزنی کنید!!

 

 تحصن در فرودگا ه مهرآباد

سه شنبه باغ قلهک توسط عده ای از دانشجویان فتح شد و رسانه ملی کلاً در سکوت خبری به سر میرفت....

جناب آقای مسول نیروی انتظامی!

درست است که شما مسول حفاظت از سفارتخانه های دیگر هستید،ولی گمان میکنم بیشتر از آن مسول حفاظت از ما هستید! میتوانستید دیوار تشکیل دهید تا دانشجویان وارد نشوند،دیگر کتک کاری برای چه؟بگذارید این نهضتی که راه افتاده است ادامه پیدا کند که ما تا به حال هرچه که به دست آورده ایم از شجاعت بوده است،نه مصلحت اندیشی

و رایزنی و گفتگو و امثالهم....

 ورود دانشجویان به باغ قلهک

این چندروزه هم که مدام جلوی دفتر حفظ منافع مصر تحصن و تجمع بود که البته با کمک مامورین نیروی انتظامی لکه‏ای خون هم روی دیوارهای آنجا نیفتاد!

معلوم است که با 6 ردیف داربست و توری بستن جلوی سفارت مصر،محال است که خون دانشجویان به آنجا بپاشد..!!!

 

دفتر حفظ منافع مصر

 

به قول آقای پناهیان ،مردم غزه اگر یک یا حسین میگفتند امام خودشان کمک میکردند....فقط یک یا حسین

 

غزه در آتش و خون


حکم جهاد رهبری

                                                      کلمه به کلمه این پست را آرام بخوانید.لطفاً

 

 صدای امام را میشنوی؟

همه مجاهدان فلسطین و همه مومنان دنیای اسلام به هر نحو ممکن موظف به دفاع از زنان،کودکان و مردم بی دفاع غزه اند و هرکس در این دفاع مشروع و مقدس کشته شود شهید است و امید آن خواهد داشت که در صف شهدای بد رو احد در محضر رسول الله صل الله علیه و سلم محشور شود.آیت الله خامنه‏ای

 

دانشجویان دانشگاه های تهران،از امشب،در فرودگاه مهرآباد-ترمینال دو-تحصن کرده اند.

صدای هل من ناصر امام حسین علیه السلام هنوز به گوش میرسد....

کیست مرا یاری کند؟


انتفاضه کفش

    نظر

                                                                      دل قوی دار....سحر نزدیک است

منتظر الزیدی

از وقتی که منتظرالزیدی خبرنگار شبکه البغدادیه کفشهایش را به طرف بوش انداخت فقط برایش دعا میکنم که:

 خدا دلش را محکم کند.

کمکش کند کم نیاورد.

کارت خلوص داشته باشد،دیگر مرز سیاسی حالیش نمی شود.آن قدر بُرد دارد که خبرش را،خودش به همه جا ببرد.

بوش هم شانس آورد که گاو چران بوده است.وگرنه حداقل یکی از لنگه‏ها بهش میخورد....

بله.3 روز از افتتاح شکوهمند انتفاضه کفش گذشته است...

اجرت با خودِ خودش منتظر جان 


پارسی بلاگ

    نظر

پارسی بلاگ دیگر شده یک....یک....،چیزی شبیه مرداب.نمی دونم تمثیلش درست باشه یا نه؟ولی دیگه هیچی نداره.هیچ خبر خاصی نیست.

خیلیا بی سر و صدا یا با سر و صدا رفتن....

خیلیا گفتن و رفتن و خیلیام نگفتن و بعضی ها رو هم مجبور کردن که برن

خیلیا الکی شدن وبلاگ برتر و زدن تو ذوق اونایی که با کلی شوق اون لینک رو باز میکردن.

و خیلیا وبلاگ برتر بودن و هیچ کسی نمی دونست چه خبریه اونجا

یه موقعیه توی پارسی بلاگ یه سریا مثل نخ تسبیح بودن که همه رو جمع می‏کردن، و اون موقع ها چه شور خوبی افتاده بود.اونا رفتن و بقیه هم....

بدبختی دلم هم نمی آید حذفش کنم این کوله پشتیم را

دیگر مطمئنم اگر همین امروز حسن کوکبیان نظری فوت می کرد،عمراً این همه ختم قرآن جمع میشد و خبرش می پیچید و .... .

دیگر هیچ چیز پارسی بلاگ را دوست ندارم.دیگر از هیچ چیزش نمی توانم دفاع کنم.خلع سلاح شدم.

تسلیم