پرواز
هرچه بیشتر اوج بگیری...
آنان که پرواز را باور ندارند
تو را کوچکتر می بینند
هرچه بیشتر اوج بگیری...
آنان که پرواز را باور ندارند
تو را کوچکتر می بینند
عدالت تا اطلاع ثانوی تعطیل!!
شاعر:علیرضا قزوه
نه ، دیگر ساعت دیپلماسی کار نمی کند
و سازمان ملل سوخته ست
مثل یک باتری قلمی!
حتی من فکر می کنم
که از اهالی کوفه ست
این کوفی عنان
و فکر می کنم که یزید
کسی بوده شبیه پادشاه فلان ...
بولتون یک ناقص الخلقه ست
از ترکیب بول
با نطفه شپش!
در آزمایشگاه سیاست
و رایس
شعبده بازی ست
دیروز برج های دوقلو زایید
بروج مشیده
بروج شیادی!
دنیا میدان شعبده نیست
که این چنین بساط تان را پهن کرده اید
در ساحل مدیترانه
بازیگران سیرک سیاست
آقای ساس و خانم رایس
خانم ایدز و آقای تونی بلر
دو جنسی جنون گاوی و بوش
بساط تان را جمع کنید از بیروت و صور و قانا
دروازه سیرک را باز کردند
تمساح و گاو و گاوچران
سوار وزغ شدند و
به صحنه آمدند
زمین اگر بر شاخ گاو نگردد هم
این سازمان ملل حتما
بر شاخ گاو بنا شده ست!
نگاه کن!
در عروسک بچه ها
جاسوس پنهان شده ست
در توپ های بازی بچه ها جاسوس
و در درختی
که بچه ها تاب بسته اند در قانا
جاسوس
تمام شان دنبال کودکی نصرالله اند
تمام نیل،
تمام مدیترانه
پر از صندوق های حادثه است
و چشم مردم دنیا
به موج های مدیترانه است
میدان شعبده بازی گسترده اند
نگاه کن!
از عقال حاکمان عرب
جاسوس و عروسکی زشت بیرون آمد
عروسک زشت
شلیک می کند به بچه های قانا
دو حاکم عرب در نفسش می دمند و
صحنه پر از جاسوس می شود
دو حاکم که از پا نفس می کشند و
با عقال شان فکر می کنند
تمام شعبده بازان در صحنه اند
شورای امنیت
بادمجان می کارد در قانا
هلو می چیند از چوب خشک هلوکاست
عروسک زشت
دو حاکم را
بدل به دو بوزینه کرده است
عروسک زشت
در زهدانش بمب اتم پنهان است
و موشک لیزری
هواپیماهای جنگنده را شیر می دهد
نگاه کن!
عدالت تعطیل است ، تا اطلاع ثانوی!
عقرب شده ست سازمان ملل
و بچه های قانا را عقرب زده ست
افتاده اند در صحنه و تکان نمی خورند
حالا عروسک زشت
عقال حاکمان عرب را
بر سر گذاشته است و می خندند ،
عقرب های سازمان ملل.
و نعش بچه های قانا را
می زنند به گوساله های مرده
و عنقریب خواهد مرد
گوساله بزرگ تل آویو!
قانا یا هولوکاست؟
فرشته یا غول؟
سواران ذوالجناح
یا دزدان دریای کارائیب؟!
بازی تمام خواهد شد
در طوفان اذا وقعت الواقعه ...
موسی ،
میدان شعبده بازان را جارو خواهد کرد
و " قدس ،
پایتخت آسمان و زمین خواهد شد!*"
* این سخن شاعرانه از سید حسن نصرالله است.
تقدیم به مادرم با همهی خوبیهایش
وقتی که هنوز به دنیا نیامده بودیم،بهشت در آغوش مادران بود.
وقتی به دنیا آمدیم؛مادران بهشت را بر روی زمین گذاشتند تا ما را در آغوش بگیرند.
از آن وقت به بعد بهشت زیر پای مادران است!!
سلام!
یاد بگیرید.زود زود بیاین سر بزنین،تا منم هرروز سه بار بیام.
روزی که تو آمدی به دنیا عریان
جمعی به تو خندان و تو بودی گریان
کاری بکن ای دوست که وقت رفتن
جمعی به تو گریان وتو باشی خندان
سلام!
حالتون خوبه؟این وبلاگ منم که درست بشو نیست. به هر حال اولیه چیزی بگم.بعد میرم سر اصل مطلب.
این شعرها و مطلبهایی که من میزنم معمولاً مال خودم نیست.فقط میزنم،شاید به دردتون بخوره. وحالا یه شعری که خیلی دوسش دارم
از باغ میبرند چراغانیت کنند تاکاج جشنهای زمستانیت کنند
پوشاندهاند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانیت کنند
یوسف به این رها شدن ازشدن از چاه دل مبند
از چاه میبرند که زندانیت کنند
ایگل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیت کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهایست که قربانیت کنند
همهی پرندگان بودند
َ... کلاغ پر
بیچاره آسمان!!
به نام خداوند درختهای آلبالو
سلام!
ببینید انقدر که شما سر نمیزنید،من هم حوصلهام نمیآید که بنویسم.
بابا یه کم تحویل بگیرید دیگه... . یه نظری ؛چیزی.
خب امروز براتون یک داستان مینویسم که امیدوارم خوشتون بیاد. کامل بخونیدش.ارزشش رو داره.
یک تاجری بود که چهار تا زن داشت.
زن چهارمش را خیلی دوست داشته و به او میرسیده است.
زن سومش را هم دوست داشت،ولی میترسید که او با کس دیگری ازدواج کند
زن دومش هم به کارهای خانه میرسیده است و مثل یک کلفت برای او بود.
ولی تاجر زن اولش رو اصلاًدوست نداشت و به اون اهمیت نمیداد ولی زنه... .
روزی تاجر باخبر می شود که تنها تا چند روز دیگر زنده است.سریع به سراغ زنهایش میرود تا ببیند برای او میتوانند کاری کنند ؟آیا حاضرند او را همراهی کنند؟؟
...واما در جوابش:
زن چهارم،تاجر انتظار داشت که او بیشترین کمک را به او بکند چرا که تمام زندگیش را برای او خرج کرده بود ولی... زن چهارم به او میگوید که نمیتواند هیچ کاری برای او بکند!
زن سوم،همانطور که انتظار داشت در جواب به او گفت که اگر تاجر بمیرد ؛او با کس دیگری ازدواج میکند.
زن دوم،می گوید: تنها کاری که می توان بکند این است که تا دم قبر او را همراهی کند.
و زن اول،میگوید که حاضر است هر کاری برای او بکند و حتی تا داخل قبر هم با او بیاید.می گوید که هیچ وقت تاجر را تنها نمیگذارد
و اما...
زن چهارمماجسمماست.در تمامزندگی بهفکرش هستیمامااوماراتنهامیگذارد.
زن سوم ما، پولوقدرت است. بعد از ما به کس دیگری خواهد رسید.
زن دومما،خانواده ودوستان ماهستند. وتنهاکاری که برای ما میتوانند بکنند
این است که تادمقبرمارا همراهی خواهند کرد!
... و زن اول ما، روح ماست.ما در طول زندگیمان از او غافل هستیم اما او تنها
کسی است که از اول به فکر ماست و تنها کسی است که تا آخرین لحظات با
ماخواهد بود.
به فکرش باشیم.