کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

یک داستان جالب!

                            به نام خداوند درختهای آلبالو

سلام!

ببینید انقدر که شما سر نمی‌زنید،من هم حوصله‌ام نمی‌آید که بنویسم.

بابا یه کم تحویل بگیرید دیگه... . یه نظری ؛چیزی.

خب امروز براتون یک داستان می‌نویسم که امیدوارم خوشتون بیاد. کامل بخونیدش.ارزشش رو داره.

                       یک تاجری بود که چهار تا زن داشت.

       زن چهارمش را خیلی دوست داشته و به او می‌رسیده است.

      زن سومش را هم دوست داشت،ولی می‌ترسید که او با کس دیگری ازدواج کند

     زن دومش هم به کارهای خانه می‌رسیده است و مثل یک کلفت برای او بود.

     ولی تاجر زن اولش رو اصلاًدوست نداشت و به اون اهمیت نمی‌داد ولی زنه... .

روزی تاجر باخبر می شود که تنها تا چند روز دیگر زنده است.سریع به سراغ زنهایش می‌رود تا ببیند برای او می‌توانند کاری کنند ؟آیا حاضرند او را همراهی کنند؟؟

   ...واما در جوابش:

زن چهارم،تاجر انتظار داشت که او بیشترین کمک را به او بکند چرا که تمام زندگیش را برای او خرج کرده بود ولی... زن چهارم به او می‌گوید که نمی‌تواند هیچ کاری برای او بکند!

زن سوم،همانطور که انتظار داشت در جواب به او  گفت که اگر تاجر بمیرد ؛او با کس دیگری ازدواج می‌کند.

زن دوم،می گوید: تنها کاری که می توان بکند این است که تا دم قبر او را همراهی کند.

و زن اول،می‌گوید که حاضر است هر کاری برای او بکند و حتی تا داخل قبر هم با او بیاید.می گوید که هیچ وقت تاجر را تنها نمی‌گذارد

                                                     و اما...

 همه‌ی ما در اصل 4 زن داریم

         زن چهارم‌ماجسم‌ماست.در تمام‌زندگی به‌فکرش هستیم‌امااوماراتنهامی‌گذارد.

        زن سوم ما، پول‌وقدرت است. بعد از ما به کس دیگری خواهد رسید.

        زن دوم‌ما،خانواده ودوستان ماهستند. وتنهاکاری که برای ما می‌توانند بکنند

         این است که تادم‌قبرمارا همراهی خواهند کرد!            

      ... و زن اول ما، روح ماست.ما در طول زندگیمان از او غافل هستیم اما او تنها       

      کسی است که از اول به فکر ماست و تنها کسی است که تا آخرین لحظات با  

      ماخواهد بود.

                                             به فکرش باشیم.

    


یک عدد شبهه!؟!؟!

ما در اسلام داریم که انسانها اول باید آزادی معنوی داشته باشند (یعنی خودشان از نفس خود آزاد باشند)تا بتوانند آزادی اجتماعی را رعایت کنند.یعنی اینکه تا انسانی آزادی معنوی نداشته باشد؛نمی‌تواند به حقوق دیگران احترام بگذارد.

حالا در اینجا یک شبهه مطرح می‌شود که :پس چرا در آمریکا قوانین بیشتر از ایران رعایت می شود؟؟؟در حالیکه آنها از نظر اسلام اصلاًآزادی معنوی ندارند؟!؟!؟!؟!

این مسئله3 دلیل دارد .

1.منفعت متقابل:در آمریکا ،آنها از   ترس تجاوز به حقوق خود ؛به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کنند .یعنی اگر مطمئن شود که حقوقش تأمین می‌شود؛به حقوق دیگران هم تجاوز می‌کند .مثل سرباز آمریکایی.در کشور خود که بوده؛دست از پا خطا نمی کرده ولی حالا که در عراق آمده است هر کاری که دلش بخواهد می‌کند . وتازه در آن زمان جنگ ترانه هم می‌خوانند که:وقتی به سر زنی تیر زدم و خونش بر روی لباسم ریخت،احساس لذت کردم!!!!!  ...

 

2 .کارکرد محدود: :در آمریکا انقدر مردم زیر ذره بین هستند که اصلاًنمی‌توانند کاری کنند .و عکس آن هم هست.چند سال پیش در آلمان به مدت 2 دقیقه برق رفت.فقط دو دقیقه.تازه آن هم اتفاقی!بعد به اندازه 2 ما در آنجا دزدی می‌شود.

فکر کن!یا مثلاًدر سونامی که سیل آمد.چرا اسامی مرده ها را اعلام نمی‌کردند؟؟چون مردم آنجا می‌رفتند و وسایل آن مرده‌ها را می‌دزدیدند!!!

3.اهرم فشار: این یکی هم تقریبا؛مثل بالایی است.مانند کسی است که بیاید و بگوید من در تمام عمرم تا به حال یکبار هم  خلاف نکرده‌ام.بعد که بروی تحقیق کنی؛ببینی که اصلاًیارو در زندان بوده و نمی‌توانسته خلاف کند!!