کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تقدیم با عشق!

تقدیم به مادرم با همه‌ی خوبیهایش

وقتی که هنوز به دنیا نیامده بودیم،بهشت در آغوش مادران بود.

وقتی به دنیا آمدیم؛مادران بهشت را بر روی زمین گذاشتند تا ما را در آغوش بگیرند.

از آن وقت به بعد بهشت زیر پای مادران است!!


دوست خوب!

سلام!

خوبید؟خوشید؟سالمید؟سر که نمی‌زنید...باشه.دارم براتون.

امروز هم یکی از حکمتهای امیرالمؤمنین رو براتون می‌زنم که تا سال تحصیلی شروع نشده یه تجدید نظری روی دوستاتون بکنید.شاید هم تازه می‌خواهید انتخاب کنید!!!!.پس اگر خواستید بازم می‌نویسم.     فعلاً که شما سواره‌اید و ماپیاده.

از دوستی با احمق بپرهیز؛چرا که می‌خواهد به تو نفعی رساند اما دچار زیانت می‌کند.

از دوستی با بخیل بپرهیز؛زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری از تو دریغ می‌کند!

از دوستی با بدکار بپرهیز؛ که با اندک بهایی تو را می‌فروشد!

ودر آخـر،از دوستی با دروغگو بپرهیزکه او به سراب می‌ماند؛دور را به تو نزدیک؛نزدیک را دور می نمایاند. حکمت 38

دوستاتون چه طوری بودن؟؟؟؟؟

                                                                                                         


خیلی بدید!

سلام!

خوبید؟من که خوب نیستم.  دلیلش هم خیلی واضحه. این چیزی که هم که می‌نویسم ،یه وقت فکر نکنید مال شماست ها...  نه خیر برای فاطمه جونمه که سر می‌زنه.

با مردم معاشرت کن ! معاشرتی که اگر مردی؛برایت گریه کنند.   و اگر زنده بودی؛خواهان معاشرت    با تو باشند

امیرالمؤمنین


بازم شعر قشنگ!!!!!

      سلام!

یاد بگیرید.زود زود بیاین سر بزنین،تا منم هرروز سه بار بیام.

روزی که تو آمدی به دنیا عریان

جمعی به تو خندان و تو بودی گریان

کاری بکن ای دوست که وقت رفتن

جمعی به تو گریان وتو باشی خندان


یه شعر قشنگ

سلام!

حالتون خوبه؟این وبلاگ منم که درست بشو نیست. به هر حال اول‌یه چیزی بگم.بعد میرم سر اصل مطلب.

این شعرها و مطلبهایی که من می‌زنم معمولاً مال خودم نیست.فقط می‌زنم،شاید به دردتون بخوره. وحالا یه شعری که خیلی دوسش دارم

از باغ می‌برند چراغانیت کنند                                                           تاکاج جشنهای زمستانیت کنند

پوشانده‌اند صبح تو را ابرهای تار

تنها به این بهانه که بارانیت کنند

یوسف به این رها شدن ازشدن از چاه دل مبند

از چاه می‌برند که زندانیت کنند

ای‌گل گمان مکن به شب جشن می‌روی

شاید به خاک مرده‌ای ارزانیت کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه‌ایست که قربانیت کنند