کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

برام هیچ حسی شبیه تو نیست...

    نظر

 

جمعه،هجدهم اسفند، نزدیک نه صبح بود که توی حرم امام رضا، داشتیم با بچه هایمان دعای ندبه می خواندیم که زن عربی آمد و مهر کربلا گذاشت وسط دستهایمان...

جمعه هجدهم اسفند وقتی داشتم برای آخرین بار ضریح خالی آقا را می دیدم گفتم: من بیامااا..قبول نیست به این کمی!

جمعه، هجدهم اسفند واقعا باید خداحافظی می کردم با این مشهد به این قشنگی...با این همه روزی خوووب..

جمعه بیست و پنجم اسفند به یاری خدا، مشهدم..

سال تحویل نود و یک، تن ها، توی صحن جمهوری، سر پا وایساده بودم.

سال تحویل نود و دو، تن ها، توی صحن گوهر شاد ان شاء الله..

پ.ن یک: سال نوتون سرشار از رزق شیرین:)

پ.ن دو:اردک هایم هم رفتند:((

زردک!

 

 


من انقلابی ام...

    نظر

 

     ابراز دل بستگی و ارادت

     گام های استوار برداشتن

     سپاسگزاری از صحبت های آقا و با جان و دل پذیرا بودن!

 

    هیچ کدامتان نگفتید غلط زیادی کردید!

   

    چرا

   انقلاب مأبانه

   حرفتان را نمی زنید؟

 

   پ.ن: دیگر مناطق انقلابی: رائح ، خرابات ، خط تیره ، ذهن نوشت ، نیلوفرانه ، نوشتارهای یک انکولوژیست طلبه ، بچه های بی پلاک ، دیر و دور ، قدم رنجه  ، لحن صریح روزگار ، عقید ، اردیبهشت ، بید مجنون ، محمد رسول الله ، گرا ، سماک

  مریم خوبی ها ، خاطرات مشترک

   و این موج ادامه دارد...

 


اردک هایم..

    نظر

 

     معرفی می کنم!

     اردکهایم..از جلو به عقب!

     یه خطی، ارشد، دوخطی، زردک!

 

پ.ن ی1:  ارشد و دوخطی، ماده اند و برایمان تخم می گذارند.

پ.ن 2: "هر چیزی" اعم از زنده و غیر زنده، حیوان یا غیره از جایش یک اپسیلون! تکان بخورد، سرشان را برمی گردانند طرفش!مثل حالت دوخطی..

پ.ن 3:  بعد از 10 ماه، بدلیل مسافرت اول سال، باید بدهیمشان بیرون...از الان غصه ام گرفته...

 

 


ذهن مشوش من!

    نظر

 

*این روزها زیاد گوش می کنم این را...که امیدوارم می کند به همه چیز! اول از همه زندگی...آخر از همه هم زندگی

از این سفره ها معجزه دور نیست...ببین دست دنیا تو دست منه..

دعا می کنم تا اجابت بشه...دعا می کنم چون دلم روشنه

 

* وقتی بهشان گفتم هوایم را داشته باشید و شبش خواب دیدم با یک رفیق سید دیگر رفته ام روضه منوره شان...

شیرینی اش هنوز زیر زبانم و گریه اش هنوز در چشمانم، هست!

 

* به رفیقی گفتم: خدا هیچ وقت خروجی محور نبوده! برایش مهم بوده که حرفش را بهت ثابت کند، حالا با آن خروجی مد نظر تو، یا بدون آن!

 

*امروز" یک خطی" و "زردک" در حد مرگ به جان هم افتاده بودند و گردن هم را گاز می گرفتند!

جدای از تنبیه بدنی! ، قهر، جدا کردن دو طرف دعوا و حصر خانگی کردن، حواس پرت کردن و الخ..

نخندید! ولی

"صحبت کردن" با اردکهایم بیشتر از همه جواب داد! این که گفتم از دستشان دلخورم و اصصلا انتظار نداشتم از این مسخره بازیا در بیارن..

(وقتی که تخمشان را هم خوردند، همین راهکار جواب داد+ بی محلی زیاااد)

حالا که 9 ماهی می گذرد از زمانی که پیشم هستند، یک ضرب المثل را به قطع می توانم بگویم غلط است

"آدم نیست که!حیوونه، نمی فهمه!"

اتفاقا اگر بهتان بر نمی خورد، عکسش، صادق است!:)

 

پ.ن: سلام!

 

 

 


سر به هوا

    نظر

 

دوسال پیش...

 عصر گاه عید قربان بود

که در حرم امام رئوف

قربانی اش کردم!

و هنوز ما به ازایی نفرستاده خدا...

سوال نوشت: فاصله آسمان هفتم تا یکم چقدر است یعنی؟!


تبریک از نوع مجازی!

 

آدم دوست دارد به خواهر بیست و یک ساله اش

 که یک روز از عقدش

پیش حضرت بانو گذشته

تبریک بگوید..

و بخواهد برایش تماااااااااااااام خیرات و برکات دنیوی و اخروی را...

آدم دوست دارد ببیند خوش بخت شدن رفیقش را..

خوش حالم..که دیدم "ملبس"* شدنت را...

*...هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ...


غزل فکر کنید لطفا...

    نظر

 

یک دیوان شعر می خواهم...

پر از شعرهای ناب! از آنها که بشود باهاشان پرواز کرد..

خیلی اهل شعر نیستم البت.شعرایی هم که باهاشان پرواز می کنم کم اند.

حمید رضا برقعی..محمد مهدی سیار..فاضل نظری و علی اکبر لطیفیان

اما همه شعرهایشان را خواندم..

و الان حس عقابی را دارم که اوج گرفته اما به طور وحشتناکی دارد با کله می خورد زمین!

درخواست نوشت:! بی زحمت زود به زود شعر بگوئید شعرای عزیز!